شرف . [ ش َ رَ ] (ع مص ) بزرگ و بلندقدر شدن و عالی مرتبه گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بزرگوار شدن . (المصادر زوزنی ) (برهان ) (دهار). شرافة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شرافت و شرافة شود. || دوام کردن بر خوردن کوهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || بلند شدن گوش و کتف . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رسیدن کسی بر امر بزرگی از خیر و یا شر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.