شبانروزی . [ ش َ ] (ص نسبی ) شبانه روزی . دائم . همیشگی . و رجوع به شبانروز شود :
ابر نوروزی و باران شبانروزی
نه عجب باشد اگر سبزه دمد ز آهن .
وزبند شبانروزی بیرون نکندشان
تا خون برود از تنشان پاک به یک بار.
یمین تو به سخاوت چو ابر نوروز است
چنانکه باشد باران او شبانروزی .
بخسبد شبانروزی از بیخودی
که خواب است بنیاد نابخردی .
ندانم نوحه ٔ قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی .