شایست . [ ی ِ ] (مص مرخم ) امکان . || شاید بود : دوم را پهنا و عرض خوانند و سوم را ستبر او عمق خوانند و این هر سه اندرجسم بشایست بود گاهی . (دانشنامه ٔ علائی ص 74). || (ن مف مرخم ) حلال . مباح . روا. مقابل ناشایست .
- شایست و نشایست ؛ حلال و حرام . رجوع به شایستن شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.