شاه مربعنشین . [ هَِ م ُ رَب ْ ب َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شاه که بچهار زانو نشیند. شاه که بر مسند سلطنت چهار زانو قرار گیرد. || (اِخ )کنایه از خانه ٔ کعبه است . به اعتبار تربیع. (برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) :
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
شاه مربعنشین تازی رومی خطاب .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.