شاردة. [ رِ دَ ] (ع ص ) تأنیث شارد، رمنده . رموک . حوشی . وحشیه . ج ، شوارد. رجوع به شارد شود. || سائره : قافیه ٔ شاردة، بمعنی قصیده ٔ سائره در بلاد ومراد از قافیه در اینجا قصیده است باعتبار تسمیه ٔ کل بنام جزء. ج ، شوارد و شُرَّد. (اقرب الموارد). || نادر و غریب : شوارداللغة در نزد عرب زبانان بمعنی غرائب و نوادر لغات است . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.