سیمین زنخ . [ زَ ن َ ] (ص مرکب ) سیمین ذقن :
جامه دانی دارد آن سیمین زنخ
کاندرو گم میشود کالای من .
شبانگه مگر دست بردش به سیب
که سیمین زنخ بود و خاطرفریب .
رجوع به سیمین ذقن شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیمین زنخ . [ زَ ن َ ] (ص مرکب ) سیمین ذقن :
جامه دانی دارد آن سیمین زنخ
کاندرو گم میشود کالای من .