سگالنده . [ س ِ ل َ دَ / دِ ] (نف ) جوینده . خواهان :
سپاهی به کردار کوچ بلوچ
سگالنده جنگ و برآورده خوچ .
|| اندیشنده :
سگالنده ٔ فال چون قرعه راند
ز طالع تواند همی نقش خواند.
سگالنده ٔ کاردان وقت کار
ز دشمن بدشمن شود رستگار.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سگالنده . [ س ِ ل َ دَ / دِ ] (نف ) جوینده . خواهان :
سپاهی به کردار کوچ بلوچ
سگالنده جنگ و برآورده خوچ .