سکون گرفتن . [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آرام گرفتن . آرام شدن :
عزیز باد و بر او این جهان گرفته سکون
امیر باد و بر او مملکت گرفته قرار.
پیغام نخستین بدادم خدمت کرد و لختی سکون گرفت و بازگشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 609).
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکون گرفتن . [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آرام گرفتن . آرام شدن :
عزیز باد و بر او این جهان گرفته سکون
امیر باد و بر او مملکت گرفته قرار.