سهک . [ س َ ] (ع مص ) بردن : سهک التراب من الارض سهکا؛ برد باد خاک را از زمین . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) بوی بد عرق کسی و بوی بد گوشت بوی گرفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شمغند شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بوی ماهی . || زنگ آهن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زنگار آهن . (مهذب الاسماء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.