سمر گشتن . [ س َ م َ گ َت َ ] (مص مرکب ) افسانه شدن . مشهور شدن :
مادرش گشته سمر همچو صبوره بجهان
از طراز اندر تا شام و ختن تا حد چین .
ز بیدادی سمر گشتست ضحاک
که گویند او ببند است در دماوند.
از بس سمر که گفته ام اندر فراق دوست
همچون فراق گشته ام اندر جهان سمر.