سلیمی . [ س َ ] (اِخ ) اسمش چون خلقش حسن و صاحب قلب سلیم و سلیقه مستقیم بود در سبزوار متوطن بوده . و در اوایل حال به اعمال دیوانی مشغول آخرالامر از آن شغل معزول شد و سبب آنکه روزی براتی به بیوه زنی نوشته آن عجوزه فریادکنان دوید، گفت : ای مرد! این برات را بحکم که بر من نوشتی ؟ سلیمی گفت : بحکم سیدفخرالدین . آن عجوزه گفت : نمیدانم حق تعالی در روز جزا از تو قبول خواهد کرد یا نه ؟ سلیمی را درد در نهاد افتاد و گفت واﷲ باﷲ نه . دوات و قلم را شکسته سوگند یاد کرد و دیگر مدت العمر حرام و حرام خوارگی نکرد و بعد از توبه بحج رفت ، در مراجعت وفات یافت و در سبزوارمدفون است . (از آتشکده ٔ آذر ص 70). و سنه ٔ مرگ او را 327 هَ . ق . نوشته . مؤلف الذریعه به نقل از تذکره ٔ دولت شاه سمرقندی نویسد: وی بسال 854 هَ . ق . درگذشت . مؤلف ریحانة الادب نیز به نقل از سفینه [ ص 212 ]وفات او را در همین سال نوشته است . (از حاشیه ٔ آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 32). و رجوع به کتاب مذکور شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.