سفچه . [ س َ چ َ / چ ِ ] (اِ) به معنی سفچ است که خربزه ٔ نارسیده باشد. (برهان ): خربزه ٔ نارسیده . (اوبهی ) (الفاظ الادویه ). خربزه ٔ خام نارس که کالک نیز گویند. (رشیدی ) : سر بی سجود سفچه است ، و کف بی جود کفچه . (خواجه عبداﷲ انصاری ). هر دست که نه در جود است کفچه ای است هر سر که نه در سجود است سفچه ای است . (خواجه عبداﷲ انصاری ). رجوع به سفجه شود. || شراب مثلث . (برهان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.