سرگوشی . [ س َ ] (اِ مرکب ) در گوش کسی آهسته سخن گفتن . (آنندراج ) (غیاث ). نجوی :
تا دگر بر سرم چه می آرد
زلف او باز گرم سرگوشی است .
- سرگوشی کردن ؛ نجوی کردن . به خفی رازی گفتن .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرگوشی . [ س َ ] (اِ مرکب ) در گوش کسی آهسته سخن گفتن . (آنندراج ) (غیاث ). نجوی :
تا دگر بر سرم چه می آرد
زلف او باز گرم سرگوشی است .