سرهنگ تبریزی . [ س َ هََ گ ِ ت َ ] (اِخ ) نام او حسنخان از نجبای تبریز و آبا و اجدادش در آن ولایت معروف و سلسله ٔ ایشان بسرداری و کلانتری مشهور و خود او خدمتگذار نایب السلطنه بود و منصب سرهنگی داشته است ... سرهنگ را طبعی خوش است و گاه به غزلیات می پرداخته از او است :
هر کس حرام گفت حلالش نمی کنم
با چون تویی نشستن و خوردن شراب را.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.