سراجای نقاش . [ س َ ی ِ ن َق ْ ق ] (اِخ ) محمدقاسم نام دارد. در فن نقاشی زرنشان بمرتبه ای است که رخسار زرافشان سیم وشان را در عرق شرم دارد و از اثر تردستیش از ابر تصویر گوهر میبارد. در کوی اهلیت خانه دارد و در گلشن آدمیت و نامرادی سیار است . در اصفهان پیوسته با موزونان محشور و از نمک صحبتش بزم عزیزان پرشور است . تتبع بسیار از متقدمین نمود. در امتیاز سخن طبعش خالی از دقت نیست . فکر شعر هیچگاه نمیکند. این چند بیت را بدیهةً گفته ، جهت یادآوری داخل این صحیفه نمود، رباعی :
امروز نداند کسی اندازه ٔ ما
کس را نبود خیر ز شیرازه ٔ ما
خواهدگشتن بلند بعد از مردن
چون کرم سفیدمهره آوازه ٔ ما.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.