سذوم . [ س َ ] (اِخ ) شهری است بحمص . (منتهی الارب ). رجوع به سدوم شود. || گاه از سدوم قاضی سذوم مقصود است :
آن روز هیچ حکم نباشد مگر بعدل
ایزد سذوم را نسپرده ست حاکمی .
رجوع به سدوم شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سذوم . [ س َ ] (اِخ ) شهری است بحمص . (منتهی الارب ). رجوع به سدوم شود. || گاه از سدوم قاضی سذوم مقصود است :
آن روز هیچ حکم نباشد مگر بعدل
ایزد سذوم را نسپرده ست حاکمی .