سخاگستر. [ س َ گ ُ ت َ] (نف مرکب ) سخی و جوانمرد. (آنندراج ) :
تا سخن پروربوی از صاحب رازی بهی
چون سخاگستر بوی از حاتم طایی بری .
تویی معاینه در مهتری و مثل تو نیست
کریم طبع و رهی پرور و سخاگستر.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخاگستر. [ س َ گ ُ ت َ] (نف مرکب ) سخی و جوانمرد. (آنندراج ) :
تا سخن پروربوی از صاحب رازی بهی
چون سخاگستر بوی از حاتم طایی بری .