سحل . [ س َ ] (ع مص ) یک تاه بافتن . (منتهی الارب ). یک توه تافتن . (تاج المصادر بیهقی ). یک توه تافتن رسن . (المصادرزوزنی ) (از اقرب الموارد). || یک تاب دادن رسن را. (از اقرب الموارد). || پوست بازکردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || تراشیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ). نَحْت . (اقرب الموارد). || گشادن باد روی زمین را از خاک و خاشاک . (منتهی الارب ). || سودن درم . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). سودن بسوهان . (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || نقد کردن درهمها. (منتهی الارب ). زود نقد کردن سیم . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || بتازیانه زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || گریستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ریختن باران . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || دشنام دادن و نکوهیدن . (منتهی الارب ). دشنام دادن . (اقرب الموارد). || بانگ کردن استر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.