سحف . [ س َ ] (ع مص ) نیک برکندن موی از پوست چندانکه باقی نماند از آن . (اقرب الموارد). || تراشیدن . ستردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || باز کردن پیه را از پشت او (گوسپند) و برداشتن فربهی پشت مازه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فربهی از پشت گوسپند بازستردن . (المصادر زوزنی ). برداشتن پیه را از پشت گوسفند و سپس کباب کردن آن . (از اقرب الموارد). || سوختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوختن خرمابن و جز آن را. (اقرب الموارد). || بر سر خود چریدن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بمیل خود چریدن شتران . (از اقرب الموارد). || بردن باد ابر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.