ستایشگری . [ س ِ ی ِ گ َ ] (حامص مرکب ) حمد و عبادت و دعا. (ناظم الاطباء). عمل ستایشگر :
چو آمد بنزدش زمین بوسه داد
ستایشگری را زبان برگشاد.
ای آنکه در ایام ستایشگری تو
صوفی شمرَد عیب نگهبانی دم را.
رجوع به ستایشگر شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستایشگری . [ س ِ ی ِ گ َ ] (حامص مرکب ) حمد و عبادت و دعا. (ناظم الاطباء). عمل ستایشگر :
چو آمد بنزدش زمین بوسه داد
ستایشگری را زبان برگشاد.