سباسب . [ س َ س ِ ] (اِخ ) عیدی است ترسایان را. (مهذب الاسماء). روز عید جاهلیت که یوم السباسب گویند. (آنندراج ). ایام سعانین : یحیون بالریحان یوم السباسب . (نابغه ). (از اقرب الموارد). و در سعانین آرد:سعانین عیدی است نصاری را یک هفته پیش از فصح و مشهور شعانین است و کلمه ٔ عبرانی معرب است . و ابوریحان در الجماهر مصراع اول بیت نابغه را بدینسان آورده :
رقاق النعال طیب حجزاتهم .
و گویند سباسب روز شعانین است زیرا نابغه بیت را درباره ٔ غسانیه سروده که نصرانی بوده اند. رجوع به سعانین و شعانین و الجماهر بیرونی ص 21 شود. || (ع ص ، اِ) کشور خراب و ویران . (ناظم الاطباء): ارض سباسب ؛ یعنی سبسب (فلات یا سرزمین هموار دور). از باب جامه ٔ کهنه گویی هر جزء از آن راسبسبی کرده اند. بلاد سباسب ؛ شهر دور. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جشن . فتح و نصرت . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.