سابق . [ ب ِ ] (اِخ ) شوهر خواهر اتابک مظفرالدین زنگی بن مودود (557 - 571) از اتابکان سلغری فارس است . و رباط سابقی بیضا منسوب بدوست . در سال 557 هنگامی که سنقر نخستین فرمانروای سلغری در گذشت برادرش زنگی که منصب ولایت عهد داشت در شیراز نبود. سابق باتفاق الب ارسلان نامی از سلغریان در ملک طمع کرد و میان ایشان و زنگی کار بمحاربه انجامید. نسیم نصرت بر پرچم علم زنگی وزید و آن هر دو خام طمع را گرفت و بقتل رسانید. رجوع به حبیب السیر چ کتابفروشی خیام ج 2 ص 560 شود. مؤلف المضاف الی بدایع الازمان آرد: او را سابق خستکین (؟) میگفتند. وقتی منهزم از پیش اتابک زنگی بکرمان افتاد و بخدمت ملک طغرل شاه رسید بر امید اغاثت و انجاد، و ملک طغرل نه مرد پرخاش و انجاش و ایقاظ فتنه ٔ خفته بود، التفاتی بحال او ننمود. پس از کرمان عنان عزیمت بر صوب خوزستان تافت و با شمله پیوست شمله نیز وی را هلاک کرد و ثقلی بزرگ از دل اتابک زنگی برگرفت . (المضاف الی بدایع الازمان ص 30). و نیز رجوع به نظام التواریخ قاضی ناصرالدین بیضاوی شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.