زیبا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نیکو و خوب شدن :
زیبا به دین شودت جهان زیرا
زیبا به پر تیز شود شاهین .
زیبا به دین شده ست ترا دنیا
آن را بجو اگرت بباید این .
|| جمیل و آراسته شدن :
زندان تو آمد بسزا این تن و زندان
زیبا نشود گرچه بپوشند به دیبا.
زیبا به علم شو که نه زیبایست
آنکس که او به دیبا زیبا شد.