زورآوری کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیرو کردن . مقابله کردن . مبارزه کردن . جنگ و ستیز کردن :
جنگ و زورآوری مکن با مست .
یکی پنجه ٔ آهنین راست کرد
که با شیر زورآوری خواست کرد.
رجوع به زور و دیگر ترکیبهای آن شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زورآوری کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیرو کردن . مقابله کردن . مبارزه کردن . جنگ و ستیز کردن :
جنگ و زورآوری مکن با مست .