زوجة. [ زَ ج َ ] (ع اِ) زن . (آنندراج ). زن . مقابل شوی . (ناظم الاطباء). زن . همسر مرد. ج ، زوجات . (فرهنگ فارسی معین ) (از اقرب الموارد). ربض . حلیلة. حنة. ثرغامة. حوبه . منکوحة. حلال . همسر. جفت . همخوابه . زن . مقابل شوی و شوهر. ج ، زوجات . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || جفت (مقابل فرد). (از دزی ج 1 ص 611).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.