زهور. [زُ ] (ع مص ) روشن گردیدن چراغ . || درخشیدن قمر. || درخشیدن رخسار و روشن گردیدن آتش و بالا گرفتن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قوی و بسیار گردیدن : زهرت بک ناری ؛ کقولک وریت بک زنادی ؛ یعنی قوت گرفت بتو آتش من و بسیار گردید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متغیر گردانیدن آفتاب شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برآمدن کشت : زهر النبت ؛ برآمد آن کشت . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.