زهربیز. [ زَ ] (نف مرکب ) غربال کننده ٔ زهر. بیزنده ٔ زهر. || در بیت زیر (در صفت شمشیر) ظاهراً بمعنی به زهر آمیخته آمده است :
کشید آبگون آتش زهربیز
زدش بر سر و ترک و یال از ستیز.
رجوع به زهر شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهربیز. [ زَ ] (نف مرکب ) غربال کننده ٔ زهر. بیزنده ٔ زهر. || در بیت زیر (در صفت شمشیر) ظاهراً بمعنی به زهر آمیخته آمده است :
کشید آبگون آتش زهربیز
زدش بر سر و ترک و یال از ستیز.