زندرون . [ زَ دَ ] (حرف اضافه + اسم ) در ذخیره ٔ خوارزمشاهی این کلمه بسیار و شاید در غالب صفحات یک یا چند بار بجای «از اندرون » و یا «از درون » آمده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : آن پوست تنک که زندرون خایه ٔ مرغ باشد یا آنکه اندر اندرون بی باشد به روی آن نهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). دلیل کند که ماده به زندرون تن میل می کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). حرارت زندرون تن اندر اخلاط فزونی آویزد و آن را عفن کند و تب عفونی شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.