زم . [ زَم م ] (ع مص ) بستن . || برداشتن و بلند کردن شتر سر خود را از درد بینی . || بلند کردن مرد سر خود را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند برداشتن سر. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || تکبر کردن و گردنکشی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکبر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || پر کردن مشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مهار در بینی شتر کردن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || زمام ساختن نعل را. || پیش شدن در رفتن و سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فراپیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سر برداشته بردن گرگ بزغاله را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرمت کردن دیوار. || تنگ کردن لباس . || جمع کردن لبان . || تحمل کردن . تاب آوردن . (از دزی ج 1 ص 600). رجوع به همین کتاب شود. || (اِمص ) سکوت . الحدیث : لیس فی امتی رهبانیة و لاسباحة و لا زم . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.