زرین گاو. [ زَرْ ری ] (اِ مرکب ) صراحی و ظرفی از طلا که به صورت گاو سازند. (فرهنگ فارسی معین ). صراحی از طلا که به صورت گاو سازند. (ناظم الاطباء) :
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
خون خرگوش کند آبخور مارانم .
رجوع به ماده ٔ بعد شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرین گاو. [ زَرْ ری ] (اِ مرکب ) صراحی و ظرفی از طلا که به صورت گاو سازند. (فرهنگ فارسی معین ). صراحی از طلا که به صورت گاو سازند. (ناظم الاطباء) :
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
خون خرگوش کند آبخور مارانم .