زخمخور. [ زَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) زخم پذیر. آنچه یا آنکه محل ضرب (بهر یک از معانی ضرب ) قرار گیرد. زخم خورنده . زخم خوار :
عاقبت هر که سر فروخت بزر
سرنگون همچو سکه زخمخور است .
رجوع به زخم خوردن و زخم خورده شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زخمخور. [ زَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) زخم پذیر. آنچه یا آنکه محل ضرب (بهر یک از معانی ضرب ) قرار گیرد. زخم خورنده . زخم خوار :
عاقبت هر که سر فروخت بزر
سرنگون همچو سکه زخمخور است .