زبید. [ زُ ب َ ] (اِخ ) منبه بن صعب ، بزرگ خاندان زبید، از بطون مذحج . (از تاج العروس ). زرکلی آرد: نام زبید، منبه بن صعب بن سعد العشیره ٔ مذحجی ، از نیاکان عرب جاهلی است . فرزندانش بطنی از کهلان قحطانیه را تشکیل می دهند. در ذیل همین صفحه از آن کتاب (چ جدید) آمده : در نهایة الارب از زبیدی دیگر نام آورده است که نام او نیز منبه و فرزند ربیعةبن سلمه است از اولاد زبید اکبر. در لباب ج 1 ص 415 نیز همچنین است ولی در سبایک ص 36 نام او زیدبن منبه آمده .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.