زبیدی . [ زُ ب َ ] (ص نسبی ) نسبت است به زبید که قبیله ای قدیم است ، و همه ٔ قبایل زبیده به زبید اکبر بازگشت میکنند، و عده ای از صحابه و علما بدین نسبت مشهورند. (از انساب سمعانی ). || نسبت است به زبید، قبیله ای بزرگ از قبایل یمن . (از دائرةالمعارف بستانی ). || منسوب به زبید (بطنی از بطون قبیله ٔ تمیم ). (تنقیح المقال از ریحانة الادب ). || منسوب به زبید، بطنی از قبیله ٔ طی . (ریحانة الادب از تنقیح المقال ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.