زبن . [ زِ ] (ع اِ) حاجت . گویند: «اخذ زبنه من المال »؛ گرفت مقدار حاجت خود را از مال . (منتهی الارب ). حاجت . (متن اللغة). بمعنی حاجت و نیاز است . گفته میشود که اخذ زبنه من المال ؛ یعنی گرفت حاجت و نیاز خود را. (شرح قاموس ). اخذت زبنی من الطعام ؛ یعنی گرفتم مقدار حاجت خود را از طعام . (لسان العرب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.