زبلة. [ زَ ب َ ل َ ] (ع اِ) چیزی ، یقال : مارزاته زبلة؛ یعنی کم نکردم چیزی را . (منتهی الارب ). شی ٔ. گویند: «مارزأته زبلة و ما اغنی عنه زبله ». (اقرب الموارد). گفته میشود «مارزاته زبلة شیئا»؛ یعنی کم نکردم از او چیزی را. (شرح قاموس ). «مارزاته زبلة»؛ یعنی شیئا و همچنین است : «ما اغنی عنه زبلة». (تاج العروس ). زبلة و زبالة بمعنی شی ٔ است . گویند: ما اغنی عنه زبلة؛ یعنی زبالا. (از لسان العرب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.