زباد. [ زُب ْ با ] (ع اِ) لغتی است در زبد. کفک شیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفک شیر و آن آب و جز آن . (مهذب الاسماء). || شیر بی مصرف . (اشتینگاس ). || آنچه بیخیر است و در مثل است :اختلط الحاثر بالزباد؛ یعنی خیر را با شر و جید را با ردی بهم آمیخت . در تاج العروس آمده : این مثل را بهنگام آمیختن حق و باطل و سختی کارها آرند. || زباداللبن ؛ آنچه بی خیر باشد. (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.