زباءة. [ زَ ءَ ] (ع اِ) غضبه . پوست بزکوهی . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پوست بز نر و بزرگسال کوهی . (تاج العروس ). || پوست ماهی . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پوست پاره ٔ گرد از شتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شبیه سپر از پوست شتر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). جسمی است مانند درقه یعنی سپری که از پوست شتر میسازند. (تاج العروس ). || تخته سنگ صلب . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پوست سر. || پوست میان دو شاخ گاو. (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || برآمدگی یا شبه ورمی است که گاهی خلقة بر پشت پلک بالای چشم وجود دارد. (اقرب الموارد ذیل غضبه ) (تاج العروس ). و رجوع به غضبه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.