زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن دینار مکنی به ابوعبداﷲ، دانشمندی است از نیشابور و از تصدی مقام افتاء و ریاست دوری میگزید و بکسب مشغول بود و بصبر و قناعت میگذرانید و مازاد قوت روزانه اش را بر فقراء تصدق میکرد و بروزه و نماز و قرآن میپرداخت . در مشایخ اهل رأی عابدتر از وی ندیدم . وی از مذهب ابی حنیفه خوب آگاه بود و مسند را از احمدبن مسلمة و تفسیررا از احمدبن نصر فرا گرفت و از حسین بن فضل و احمدبن محمدبن نصر و عباس بن حمزه و اقران ایشان استماع حدیث کرد. حاکم ابوعبداﷲ حافظ از وی حدیث شنیده است . وی در کتاب تاریخ خود از او نام برد و گوید: از محمدبن فرا شنیدم که میگفت روزی بر ابی عبداﷲبن دینار وارد گشتم و همچنان نزد وی نشسته بودم که فرزند وی ابومحمد بیامد من از وی آب نوشیدنی خنکی خواستم ابومحمد دوان رفت کوزه ای (لیوان سفالی ) پر از یخ آورد و بدست من داد و من نوشیدم و به پدرش (ابوعبداﷲ) گفتم فرزندت ابومحمد از مردان برازنده است ، آیا او را دوست میداری . ابوعبداﷲ بکار خود مشغول بود و پاسخی نداد تا فرزندش ما را ترک گفت . آنگاه ابوعبداﷲ رو بمن کرد و گفت نزدیک بود گرفتاری خاطری برای من فراهم آوری گفتم چگونه ؟ گفت زیرا فرزند من ابومحمد دنیا را که مبغوض خدا است دوست دارد و من آن چه نزد خداوند مبغوض است دوست ندارم . ابوعبداﷲ هر ده سال یک بار حج میکرد و هر سه سال یک بار مفرده میگزارد و هنگام برگشتن از آخرین سفر حج بود که در بغداد در غره ٔ صفر 338 هَ . ق .درگذشت و فرزندش ابومحمد بر وی نماز خواند در مقبره ٔ خیزران نزدیک قبر ابوحنیفه بخاک سپرده شد و من بارها بزیارت قبر وی رفته ام . (از انساب سمعانی ص 267).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.