ریعان . [ رَ ] (ع اِ) اول هر چیزی و بهتر آن ، و منه ریعان الشباب و ریعان السراب ؛ نمایش آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد).
- ریعان الشباب ؛ ریق الشباب . اول جوانی . (مهذب الاسماء).
- ریعان سراب ؛ اضطراب آن . جنبش آن . لرزش و درخشش آن . (یادداشت مؤلف ).
- ریعان شباب یا جوانی ؛ اول جوانی . روق . شَرخ . عنفوان . (یادداشت مؤلف ) : این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورده و از ریعان جوانی تمتع نیافته . (گلستان ). اول ریعان شباب که هنگام استحکام قواعد فضایل و آداب بود. (تاریخ جهانگشای جوینی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.