روی دست . [ دَ ] (اِ مرکب ) مقابل پشت دست . بردست .
- متاع روی دست ؛ متاع حقیر و خواری که در مکانی بیرون از دکان می گذارند و متاعی که در کف دست نهاده در کوچه و بازار می فروشند. (ناظم الاطباء).
|| مکر در کشتی گیری . (ناظم الاطباء). رودست . || مکر و فریب . نیرنگ . (ناظم اطباء).
- روی دست خوردن ؛ فریب حریف و مدعی را خوردن . (ناظم الاطباء).
- روی دست زدن ؛ حریف و مدعی را گول زدن . (ناظم الاطباء).
|| طپانچه . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.