روشنایی دادن . [ رَ / رُو ش َ دَ ] (مص مرکب ) نور بخشیدن . روشنی دادن . نور دادن :
چنانستم امید کز روزگار
به ما روشنایی دهد کردگار.
خاکپایت دیده ها را روشنایی میدهد
هر سحر بوی تو با جان آشنایی میدهد.
تیره شد کار من از غم هان و هان دریاب کار
تا چراغ عمر قدری روشنایی میدهد.
وجودی دهد روشنایی به جمع
که سوزیش در سینه باشد چو شمع.