روزنامجه . [ م َ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب روزنامه . (مهذب الاسماء) . کاغذ یا دفتری که حساب یا احوال و وقایع هر روز در آن نوشته شود. کلمه ٔ روزنامجه در قرنهای اول اسلامی مستعمل بوده است . ثعالبی در یتیمة الدهر (چ دمشق ج 2صص 10 - 11) گوید: « مااخرج من کتاب الروزنامجة للصاحب (ابن عباد) الی ابن العمید مما یتعلق بملح اخبارالمهلبی ». و نیز در جای دیگر شرحی از کتاب روزنامجه ٔ صاحب بن عباد می آورد باین عنوان : «فصل من کتاب الروزنامجة ایضاً» و یاقوت حموی در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج 5 ص 440) نیز شرحی از کتاب «کتاب الروزنامجة لابی القسم اسماعیل بن عباد» آورده است . (تقی زاده روزنامه نگاری در ایران ) : و کسورات آن تا آنگاه بود که کاتب روزنامجه بقم روزنامجات از مال استخراج باهل دیوان رفع کند. (ترجمه تاریخ قم ). در حضور مجلس کاتب روزنامجه که از اهل خراج اختیار کرده باشند... (ترجمه تاریخ قم ). رجوع به روزنامه و روزنامچه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.