ره دادن . [ رَه ْ دَ ] (مص مرکب ) راه دادن . اجازه دادن . (یادداشت مؤلف ). بار دادن . اجازه ٔ ورود و وصول دادن . به حضور پذیرفتن :
شکر خدای را که سوی علم و دین خویش
ره داد سوی رحمت و بگشاد در مرا.
صورت بد را چو در دل ره دهند
از ندامت آخرش هم ده دهند.
حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو
با همه سعی اگر به خود ره ندهد چه حاصلم .
ما را که ره دهد به سراپرده ٔ وصال
ای باد صبحدم خبری بر به ساحتش .
رجوع به راه دادن در همه ٔ معانی شود.