رهو. [ رَهَْ وْ ] (ع اِمص ) گشادگی میان هردو پای و هردو پای گشاده رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گشادگی میان هردو پای . (ناظم الاطباء). || رفتار نرم ، گویند: جاء الخیل رهواً. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتار آهسته . (دهار). || طریقه . روش . قاعده . (فرهنگ فارسی معین ). || سکون و آرامیدگی دریا. (ناظم الاطباء). || (ص ، اِ) ساکن ، و قوله تعالی : و اترک البحر رهواً . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ساکن . (مهذب الاسماء). || جای بلند و پست که در آن آب ایستد (در این معنی از اضداد است ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زمین پست و زمین بلند. (از غیاث اللغات ). جای بلند. (دهار). || زن فراخ شرم . || (اِ) کلنگ که یک نوع مرغی است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مرغی است مانند کرکی . (یادداشت مؤلف ). کلنگ . (دهار). کرکی . (اقرب الموارد). رجوع به کلنگ و کرکی شود. || جماعت مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آب راه میان محله . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گوی در میان محله که آب باران در آن جمع شود. ج ، رِهاء. (ناظم الاطباء). || چاه فراخ . (دهار).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.