رمازة. [ رَم ْ ما زَ ] (ع ص ، اِ) زن بلایه کار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بَغی ّ. (اقرب الموارد). قحبه . روسپی . || بن مردم که سوراخ مردم باشد. (منتهی الارب ). اِست . (اقرب الموارد). کون . || پیه است در چشم زانو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گروهی که موج می زند از انبوهی . (مهذب الاسماء). لشکر گران و انبوه که گویی اطراف و نواحی می جنبد به حرکت ایشان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.