رقاق . [ رِ ] (ع ص ) ج ِ رقیق . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). رجوع به رقیق شود. ج ِ رقیقة. (اقرب الموارد). و ورقه [ ورق الجرجیر ] رقاق فیها تشریف . (تذکره ٔ ابن بیطار). الخفاف و هی الحجارة الرقاق البیض . (الفهرست ابن ندیم ). رجوع به رقیقة شود. || ج ِ رُقاق . (منتهی الارب ). رجوع به رقاق شود. || ج ِ رَقَّة. (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رقة شود. || ج ِ رقاقة. (دهار) (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). رجوع به رُقاقَة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.