رطم . [ رَ ] (ع مص ) در گل افکندن کسی را. (دهار). در کاری انداختن کسی را که نتوان از آن بیرون شد و در گل افکندن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). در کاری گرفتار و غوطه ور کردن کسی را که نتواند از آن بیرون رود. (از اقرب الموارد). || ریخ زدن ؛ رطم بسلحه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نیک آرمیدن با زن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازداشته شدن شتر؛ رُطُم البعیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.