رصفة. [ رَ ص َ ف َ ] (ع اِ)رصفه . سنگ بر سنگ آبراهه نهاده ، یا عام است . ج ، رَصَف . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگ نهاده شده یکی بر روی دیگر در مسیل . (از اقرب الموارد). || پی که بر تیر و کمان پیچند. ج ، رِصاف . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). || نام استخوانی در سر زانو. مؤلف ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: بر سر زانو که بندگاه ران است با ساق یک پاره استخوان است آنرا الرصفه گویند و به پارسی گردنای زانو گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.