رشن . [ رَ ] (ع مص ) داخل کردن سگ سرخود را در آوند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). سر بردن سگ بود به کاسه و دیگ و امثال آن . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || ناخوانده مهمان گردیدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). ناخوانده رفتن بود به طعام خوردن عروسی . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). طفیلی گردیدن در خوردن غذا. (از اقرب الموارد). بی دستوری درآمدن . (فرهنگ فارسی معین ). رُشون . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.