رزم دیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه در جنگهای بسیار شرکت کرده . مجرب در جنگ . (فرهنگ فارسی معین ). جنگ دیده و آزموده شده در جنگ . (ناظم الاطباء). تجربه دیده در جنگ . (فرهنگ لغات ولف ) :
نگهبان دژ رزم دیده هجیر
که با زور و دل بود و با گرز و تیر.
به لشکر چنین گفت هومان شیر
که ای رزم دیده یلان دلیر.
همان تا یکی رزم دیده هژبر
فرستم به جنگش چو غرنده ابر.
همه رزم دیده همه مرد جنگ
بر آن کوه مانند غران پلنگ .
همی گوید ای رزم دیده سوار
چه تازی تو اسب اندر این مرغزار.